ایهانایهان، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره
مامان وحیدهمامان وحیده، تا این لحظه: 37 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

آیهان کوچولو

گل پسر نازم

از پوشاک گرفتن گل پسرم

سلام گل پسر عزیزم مدتی بود نتونستم با گل پسر عزیزم درو دل کنم اخه سخت درگیر پروزه از پوشک گرفتن هستیم که خیلی مرحله سختی هست که امیدوارم موفق باشیم.نمیدونم گل پسر مامان چرا لج کردی اصلا تو خونه نمیگی که جیش دارم ولی تا میریم مهمونی زود زود میگی شایدم از رویه کنج کاوی میخوای یه سرکی بکشی . تو خونمون تا میری دستشویی کلی اونجا اب بازی میکنی وقتی میایی بیرون میبینم کلا لباس هاتو وخیس کردی ولی چاره نیست باید تحمل کرد این چند روزه از بس برات شعر افرین  صد افرین و خوندم دیگه خودت حفظ شدی بعد هر جیش میخونی چند باریم یادت رفته  بگی و یکمی خراب کاری کردی خخخخخخخ خجالت نکش عسل مامان این چیزا طبیعی هستش در عوض پسر بزرگی داری میش...
10 مرداد 1394

خاطرات سفر

سلام عزیزم هفته قبل تصمیم گرفتیم همراه باباجون اینا بریم قم و جمکران تا روز نیمه شعبان جمکران باشیم خدارو شکر تو ماشین زیاد اذیت نکردی و بازی میکردی، تا رسیدیم جمکران خیلی شلوغ بود و گرم ولی ارزش داشت خیلی با صفا بود تو عاشق ایستگاه صلواتی ها شده بودی که شربت و اش و غذا میدادن خیلی تو هوایه گرم می چسپید ،که بعد  جمکران حرم حضرت معصومه رفتیم اونجا هم ضریح و بوس کرده بودی که تا الانم میگی بوس کردم تو حیاط حرم زود زود به منو عزیز اب میدادی کم موتده بود مسموم بشیم از بس اب خوراندی به ما موقع برگشتم از جاده شمال اومدیم به استارا رفتیم که شما تا اسباب بازی دیدی شروع به گریه کردی بخرین ،که بابا جون ماشین پلیس برات خرید و کتاب داستان ،دست گلش...
24 خرداد 1394

بدون عنوان

سلام گل پسر عزیزم چند وقت بود نتونستم برات بنوسیم اخه دیگه ماشالله بزرگ شدی و کنجکاو زیاد وقت نمیکنم  بنویسم فقط شبا وقتی خواب موقعیت دارم.گل پسر عزیزم خیلی شیرین حرف میزنه و جمله هاتو کامل میگی همه عاشق حرف زدن هات شدن کار هر روزت شده که ببریمت پارک خیلی سرسره بازی رو دوست دراری تا میری سوار سرسره میشی میگی وحیده عکس بگیر اخه به من میگی وحیده، آنه. چند بارم خاله وحیده گفتی یه بارم به من گفتی دخترم به باباتم میگی ایرج ،هر روز به بابا ایرج زنگ میزنی میگی بیا منو ببر پارک خیلی ناز نازی شد ی ایهان جونم اما یه عادت بد که داری یواشکی میری سر لوازم ارایش من و جلویه آینه رژمیزنی تموم وسایلامو خراب کردی ولی اشکالی نداره فدایه سرت ...
11 خرداد 1394

چند تا عکس

ایهان در مطب خانم دکتر براهنی عزیز                                                 اتاق بازی مطب                                                   &nbs...
2 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

چند روزه  نازنین پسرم  خیلی بی اشتها شدی و اصلا به غذا خوردن علاقه نشون  نمیدی منم کلی اعصابم از این وضعیت خراب میشه امروز رفته بودیم دکتر و خانم دکتر گفت که یکمی وزنت کم شده دلیل اصلیشم از شیر گرفتنت هست منم خیلی ناراحت شدم ولی خدارو شکر مشکل دیگه ای نداشتی و مثل همیشه خانم دکتر چندتا توصیه بهمون کرد که اولیش نخوردن چیس بود که گل پسر ما باید عادت چیس خوردنشو ترک کنه و جاش پفیلا نوش جان کنه و اخر سرم ازمون خواست که شعر ها برات یادبدیم ونمیدونست گل پسر ما شعر میخونه شعر اتل متل و یاد گرفتی ولی امان از دست شلوغ کردنات که نمیشینی بقیه شعر ها رو یاد بگیری و شعرو اینجوری میخونی اتل متل توتولی گاوه حسن بقیشو  ا...
31 فروردين 1394

کادو تولد

بالاخره پسر گلم 2ساله شدی منو بابا ایرج تصمیم گرفتیم واسه کادو تولد عزیزمون ماشین شارزی بگیریم اخه گل پسرمون عشق ماشین داره از وقتی ماشینو خریدیم و گذاشتیم ماشینمون گریه میکردی که میخوام سوار بشم خیلی دوسش داری  هر روز باهاش بازی میکنی مبارکت باشه  پسرم ...
23 فروردين 1394

عکس تولد 2 سالگی

  تولدت مبارک ایشالله 120 ساله بشی پسرگلم قربون نگاهات بشم عروسکم                                  چند تا عکس از خرابکاری ایهان و معصومه جونم ...
22 فروردين 1394

بدون عنوان

امروز تولد عسلم بود  چون مصادف شده بود با روز مادر خونه بابا جون  وعزیز جون دعوت بودیم  ماهم تصمیم گرفتیم امسال همون جا برات تولد بگیریم و خیلی خیلی خوش گذشت  امیدوارم  در تموم لحظه هایه زندگیت مثل امروز شاد و خندون باشی ایهان جاااااااااااااااااااااااان دوستت دارم ...
22 فروردين 1394